خر شدن و پسندیدن

گیر داده میگه من اینو میخوام .

نمیدونم چیکارش کنم هر چی میگم بابا از خر شیطون بیا پایین برو درستو بخون مثلا پشت کنکوری ها ؟!

  گوش کن نیست که !

عجب بدبختی داریم ها ؟

این  پسر دایی داغون  و بسیار بیکار ما  یکی از از دخمل های ناز(البته علف به دهن بزی شیرین اومده وگرنه خدا نصیب گرگ بیابونش نکنه) کلاسمون رو نظاره کرده و یک دل نه صد دل مجنون گشته ...

حالا گیر داده میگه باید شمارشو بدی میخام باهاش صحبت کنم

حالا هرچی من بگم ندارم شماره ای لا مصب رو مگه قبول میکنه ؟

هرجور شده شمارشو میخواد؛ تهدید کرده شمارشو گیر نیارم خودش دست به کار میشه،

از اونجایی که ادمیه که کاری به ابروی ادم نداره و میترسم اخر تمام ابرو و عزتی که تو دانشگاه  با تلاش و کوشش فراوان کسب نموده ایم در ان واحد بر باد دهد ، موندم حیرون که چه کنم ؟

وگرنه ما که بیدی نیستیم که از ای زلزله ها(همون باد خودمون) بلرزیم.

پ.ن

1- من موندم عاشق چی این دختره شده

تنها تفاهمی که دارن اینه که دو تاییشون زبون دارن در حد خداااا

فردا دعواشون بشه زمین و اسمون رو می دوزن به هم.

2- یکی نیست به ای بگه مگه من مسئول مخابراتم .

3-شما یه راهکاری پیشنهاد کنین ،من که هنگ کردم از دست این !.