یه دونه خرااااب

حرف های یه دونه خرااااب تو این دنیای خراااااااااب

یه دونه خرااااب

حرف های یه دونه خرااااب تو این دنیای خراااااااااب

تقلب




از هر چی که تو فصل امتحانا بگذریم از مقوله با ارزش تقلب نمیشه گذشت

بنظرت میشه ؟ نمیشه دیگه

 

از نظر من که تقلب مقوله خوبیه البته نه هرنوعیش . مثلا تو انتخابات اگه تقلب بشه اینده یه ملتو بر باد فنا دادی و به خواسته مردم بی توجهی کردی و به نوعی حق خوری کردی به صورت فجیح ...

ولی تقلب تو امتحانات پایان ترم یه مزه دیگه میده ...

فکرشو کن نخونی یا نتونی که بخونی بعد بری رو جلسه ببینی هم سلولیت (همکلاسی یا هر عزیز دیگه ) خونده خب خود به خود مجبور میشی واسه اینکه درس رو پاس کنی از این روش بهره مند شی .

حالا بگذریم از اینکه چقد هیجان داره و میتونی استعداد های خودتو در ای مواقع  نشون بدی و با خودت و استعداد گرانبهات حال کنی .

و اگه بخوام از مضراتش بگم از چشم درد و گردن درد بگیر تــــــــــــــا اخراج از جلسه که خوشبختانه هنوز مورد اخر گریبان گیرمون نشده البته تو دانشگاه وگرنه یه سوء سابقه تو دبیرستان دارم ...

شما بگید! چند تا امتحانو پشت سر هم میزارن بعد میخوان که تقلب نکنی .عجب ها !!!!

خب مث بچه ادم بینشون وقت مناسب بذار بعد از ای انتظارا داشته باش  که در اون صورت هم چشمم اب نمیخوره که ...

 اگه امروزتقلب نمیکردم به گا میرفتم و نمیتونستم پاسش کنم . خب دیروز هم امتحان داشتم نتونستم واسه امروز بخونم نباید تقلب میکردم ؟؟؟؟

هر نوع نظری رو راجع به خوب یا بد بودنش میپذیرم حتی المقدرو با یکی از خاطراتت تقلبتون...

نظرات 15 + ارسال نظر
صدف چهارشنبه 26 خرداد 1389 ساعت 15:57 http://www.istgah.asantabligh.com

سلام خوبی ؟ وبلاگ قشنگی داری !یه سری هم به ما بزن ...هرچی دلت می خواد تو سایت من هست ممنون ازلطفتون راستی یه موقع واسه تبادل لینک اونم با (جایزه ویژه)اگه موافق بودی به این آدرس مراجعه کن گلم http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.phpl

بله؟ بلـــــــــــــــــــه

فراری چهارشنبه 26 خرداد 1389 ساعت 16:03

سلام
آقا فراری؟!!؟؟:دی
کی گفته من آقام؟!!؟ من خانوم فراری هستم:دی
تقلب جالبه.... اما من تو گرفتن استعداد ندارم
همیشه معلما خودشون ماهرترین متقلبا بودن
یه مشکلی اینجا هست... خودت شاگرد زرنگ کلاس باشی که تقلب فایده نداره:((
خاطره من یکی همه مدله واست دارم
البته بیشتر تو تقلب دادن تا گرفتن
مثلا اومدم از رو کتاب بنویسم...... دوتا جمله خداخطی زیر هم بود به جائه بالایی پایینی رو نوشتم
الکی دوساعت استرس تحمل کردم
یا اینکه دوستم پارسال پشت سر من نشسته بود هی میگفت بگو بگو
از قضا معلممونم یه مهندس عمران جوون(گندش بزنن پسره نحص)
این تا پشتشو کرد به من
اینجانب کاملا چرخیده و کلید جواب و براش نوشتم...... هیشکی نفهمید(خنده های شیطانی)
دونفر با من هماهنگ کرده بودن که جوابای هندسرو بگم(ترم ۱) منم از ۱۹سوال ۱۵تاشو خوشگل تمیز و مرتب نوشتم و گرفتم رو صورتشون
هه هه شما خودت تصور کن معلمم چیکار کرد...... منم سوزوندمش(خنده های شیطانی)
=)) ریاضی ترم ۲رو هم شدم ۱۶ منی که همیشه ۱۹-۲۰ میگرفتم چون به دوستم رسونده بودم
عدالتو حل کن اصن به اونا هیچی نگفتنااااااااا=))
:((
خیلی حرفیدم شرمنده
موفق و موید بدرووووووووووووووووووود

شرمنده بی بی فراری من فک کردم بابا بزرگی *هه هه *
ماشا.. به ای همه خاطره یکی دو تا هم نیستن که
خوشمان امد افرین بر تو بچه خوب *به قول خودت خنده های شیطانی*
خواهش میکنم هر چقد دوس داری حرف بزن من خوشحال میشم
موفق پیروز شاد موید پایدار ووو باشی

نیلوفر چهارشنبه 26 خرداد 1389 ساعت 16:23 http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام
خوبی؟
وااااااااااااااااااااااای من چه قدر بگم تقلب بده
یعنی در این مواقعی که تو گفتی خوبه ولی من که می ترسم در هر صورت
فکر کن موقع تقلب معلم(یا استاد)بیاد بالای سرت!وحشتناکهههههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!

سلام بر خانوم خونه
مرسی شما خوبی ؟
وااااااااای خوبه که!
خب دیگه باید حواست رو جمع کنی رو دستت رو نگیرن
که مث رفیق ما نشی که خودش و دختری که ازش تقلب گرفته بود بردن حراست

نیلوفر چهارشنبه 26 خرداد 1389 ساعت 17:53 http://hamechiznevis.blogsky.com

راستی یادم رفت تا حالا تقلب نکردم به خاطر همین خاطره ا ی ندارم............

چقد تو بچه مثبتی !
بدون خاطره هم عزیزی

مینو چهارشنبه 26 خرداد 1389 ساعت 23:45 http://yousefabad.blogfa.com

تقلب هم خوبه. ولی حدی داره دیگه.
طرف چهار کلمه بلد باشه، بقیه ش رو تقلب کنه. نه که هیچی حالیش نباشه، بعد هم درس رو پاس کنه!!! افتخار هم بکنه!!!
اونوقت دل ما مثلا درس خون ها میسوزه اینجوری :دی

با اجازه، خاطره ای هم نیست.

از اینکه خوبه که خوبه البته باحدش هم موافقم
اگه منظورتون منم ُکن یه چیزایی بلد بودم ولی کافی نبود
مطمئن باش اگه شرایطم اجازه میداد خودم میخوندم و به هر کی هم که میخواست میرسوندم
مگه میشه خاطره ای نباشه؟
راستی ای یوسف اباد شما کجاست که اسم وبت گذاشتی ؟
بازم بیا خوشحال میشم
اجازه صادر شد :به سلامت

نیلوفر پنج‌شنبه 27 خرداد 1389 ساعت 05:47 http://hamechiznevis.blogsky.com

بازم سلام
منم خوبم تو دوباره چطوری؟؟!!!!!
بی چاره دختره!!!!!!!!!!!(شما پسرا که حقتونه هی برید حراست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
شوخی کردم ناراحت نشی هاااااااااااااااااااااااااااااااااا

بازم علیک
من دوباره به لطف خدا خوبم
نه بابا چی چی حقمونه ؟
دوستم مثل یه مرد سینه سپر کرد و گفت که مقصر اون بوده و اون مث یه جوونمرد زندگی یکی رو نجات داد
(اگه اینکارو نمیکرد احتمال سکته دختره میرفت )
ولی خدایی خودم که شنیدم پوکیدم از خنده چون تو یه تیکه کاغذ نوشته *به من کمک کنید لطفا * و داده بود دسته دختره
نمیدونی چقد خندیدم چون اصلا به تیپش نمیخوره از یه دختر خواهش کنه اونم واسه تقلب ...
خدایا سوژه ملتمون نکنی ها فقط یه خاطره تعریف کردم
نه بابا ناراحت چی ؟
شوخی شما همیشه
موفق باشی

کاغذی پنج‌شنبه 27 خرداد 1389 ساعت 10:08 http://www.nzizo.blogfa.com

سلام اشکالی نداره آقای سیاوش خان !
دوست عزیزم!
من که با تقلب زنده ام!!
خیلی حال میده!!

علیک بی بی کاغذی
اصولا موافقم

بهاره پنج‌شنبه 27 خرداد 1389 ساعت 10:17 http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

امروز من تعطیل شدم...آخ جون.
واسه آپهام زحمت میکشم تا بنویسمشون.وقتی هم نوشتم نصف خواننده هام منطورم را برعکس میگیرند.زیاد نمی نویسم که حداقل مغز خودم راحت باشه.صدبار گفتم الانم میگم من براساس عقاید خودم چیز مینویسم.کاری ندارم که طرف مخالفه یا نه.اوه..

خوش به حال و احوالت
بنویس عزیز جون
درستش همینه دیگه که هر چی که نظرته و فکرته بنویسی
بنده باهاتم
دعوانداریم که چرا ایقد میزنی

بهاره پنج‌شنبه 27 خرداد 1389 ساعت 18:59 http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

نه.به حضرت عباس منظورم از کامنت تو نبود.چندنفر به ناحق داشتند راجع به پست حرف میزدند که اومدم واسه تو درد ودل کردم

خب خدا رو شکر اسباب ناراحتی کسی رو فراهم نکردم
درد و دل خوبه
اگه خواستی کلبه من در اختیارته واسه درد و دل

کاغذی پنج‌شنبه 27 خرداد 1389 ساعت 19:33 http://www.nzizo.blogfa.com

سلام!
یه خاطره!!
سر امتحانات نهایی بودیم منم که اگه تقلب نکنم جونم در میاد!!
اینقد خودمُ عقب کشیدم عقب کشیدم عقب کشیدم تا بتونم دوستمُ
ببینم . فیض ببرم!
که یه لحظه لنگ در هوا مونده بودم و ملت به من میخندیدن!!

الان یه سوال به ذهنم رسید .خدایی خودت چقد به خودت خندیدی ؟؟؟؟

من که تصورشو میکنم خندم گرفته وای به حال اونایی که اونجا بودن

فراری جمعه 28 خرداد 1389 ساعت 16:48

من این کوچیکاشو گفتم
از این بدترشم داریم ما
دیگه انسان باید بتونه از استعداداش استفاده کنه
دوستتون کو؟ فرزاد خان رو میگم؟ نیستن:(

کلاس خصوصی قبول نمیکنی؟
والا بگم چی
منم مث شما
احتمالا تحویل گیرشون ترکیده

فراری جمعه 28 خرداد 1389 ساعت 16:49

راستی
موفق و بدرود

در ضمن خودت همراه با جد و ابادت همگی موفق و شاد

فـ ـرزاد کافـ ـه چـ ـی یکشنبه 30 خرداد 1389 ساعت 14:12 http://cafepechpech.blogsky.com

خجالت بکش. این همه سال بزرگت کردم که کارت به اینجا بکشه؟؟ صاف صاف تو روی ملت وایسی و بگی تقلب خوبه؟؟؟ برو... برو تا ندادمت دست کمیته انضباطی!!!
:.
به گا دادان واژه جالبی نیست! فیل تر میکشی!

چقد بکشم بسه خب
تو نت هم خجالت بکشیم ؟
دارم به طور غیر مستقیم اعتراف میگیرم از ملت
ما را با کمیته انظباتی کاری نیست

مارال سه‌شنبه 1 تیر 1389 ساعت 23:55 http://www.nzizo.blogfa.com

اپم!
بیا!
ای پسره خوف!!

باشه دخمل خوف

نیلوفر چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 01:18 http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام
چطوری ؟
کجایی؟نیستی!!!!

مگه این درسا واسه ادم زندگی میذاره؟
علیک عزیز
خودت چطور مطوری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد